سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]

فعلا تصمیم نگرفتم !

« یا دیان »

 قبل از هر چیز ایام عزاداری مولا و سرور عاشقان « آقا امام حسین ( ع ) » را به شما تسلیت می گویم . شاید بنا به دلیل تعصب دینی و شاید هم نوعی احساس مسئولیت باعث شد تا این نوشته هرچند همراه با کاستی را بنویسم و تقدیم شما بکنم ، گفتنی ست تمام مطالبی که ذکر خواهد شد از ذهن این جانب تراوش کرده و سعیم بر این بوده که در نهایت ایجاز حق مطلب را ادا کنم ، هرچند بزرگتر و صاحب نظر تر از من هم وجود دارد و به هیچ وجه قصد پا در کفش بزرگان نهادن نداشتم و قبلا از همه ی این عزیزان عذرخواهی می کنم .

« عادت می کنیم »

از زمانی که عقل برس شدیم و سخن بزرگان در گوش مان طنین انداز شد همیشه ما را از غول بی شاخ و دمی به اسم تهاجم فرهنگی ، مبارزه ی فرهنگی و چیزهایی از این دست  می ترساندند ، می گفتند خدا نصیب گرگ بیابان نکند شما که از خودمانید ! می گویند اعجوبه ای ست که در حوالی مغرب زمین تخمش را کاشته و به بارآورده اند . آفتی ست برای خودش که قصد نابودی و ویرانی همه ی ملتهای انقلابی و ساز مخالف بزن دنیا را دارد ! و همین طور آمار و ارقام نجومی که برای به ثمر رسیدن این هیولای مکش مرگ ما ذکر می کردند و دهانهایی که بعد از شنیدن آن باز می ماند . اما از بس این حرفهای تکراری را شنیدیم به مرور زمان تاثیر خود را از دست داد و به قصد شوخی و در جمع دوستان می گفتیم کجاست این هیولای هفت سر که ناکارش کنیم ؟ خدا شاهد است که تا به این زمان هم به خوبی حق مطلب را ادا کردیم و خوب پهلوان پنبه بازی در آوردیم تا کار رسید به اینجا که هوای تاریخ به سرمان زد و با خود گفتیم بد نیست از آن طرف ها هم سری در بیاوریم ، خصوصا تاریخ اسلام که منهای سالها و مکانها و اسم افراد خیال می کردیم خیلی حالیمان می شود !

مطالعه ی تاریخ همواره مرا به شگفتی ، تعجب و بعضی وقتها نفرت وا می دارد . چیزی که در مطالعه ی تاریخ زمان امام حسین ( ع ) برایم جالب بود برخورد مردم و جامعه نسبت به این قیام بود . تحولی که در طی این شصت سال بعد از رحلت پیامبردر جامعه و همین طور منش مردم به وقوع پیوست  جای بسی تامل دارد . خوب یاران که همان یاران بودند و اگر یکی از آنها مثلا در جنگ بدر تیر به جای بازو به قلبش اصابت می کرد شهید فی سبیل الله حساب می شد و مستقیم سر از بهشت در می آورد حالا چه شده که بعد از طی چندین سال نقاب جدیدی بر رخ می کشد و علیه پسر همان پیامبر که به او اقتدا می کرده و در یک خط و یک جبهه با او می جنگیده شمشیر می کشد . در طی این چند سال چطور به این صورت  ورق برمی گردد که امام حسین ( ع ) قیام خویش را قیام علیه کفر بیان می کند و نه قیام قبیله ای و عقیده ای یک مسلمان با مسلمان . چه تغییر و تحول فرهنگی و از همه جالب تر چگونه  باعث این پارادوکس عظیم شد ؟ چرا مردم مسلمان که پیامبر و منش پیامبرانه را دیده بودند در مقابل معاویه و امثال او سر تعظیم فرود آوردند و هیچ دم نزدند ؟ چرا وقتی امام حسین ( ع ) در جمع دانشمندان و علمای دینی زمان ( که نبض فرهنگی جامعه هستند ) صحبت می کنند کسی به یاری ایشان بر نمی خیزد ؟ مگر حسین ( ع ) همان حسینی نبود که پیامبر در موردش می فرمودند حسین منی و انا من الحسین ؟ عیب از کجا بود ؟ پیری و خانه نشینی و فراموشی اصحاب ؟ حسین ( ع ) در نبرد با روم و سرزمینهای بیگانه کشته نشد ، حسین ( ع ) در جمع مسلمانانی کشته شد که بعضی او را از زمان طفولیت می شناختند و بیش از هر کسی به شیوه و منش پیامبرانه اش آگاهی داشتند . چنین حقایقی در ذهن من باور ناپذیر به نظر می رسند اما تاریخ انکار ناپذیر است ! واقعا آن همه ارزشهای اخلاقی و اسلامی که پیامبر با خون دل در جامعه اسلامی برپا کرده بودند به یک باره کجا رفت که این قیام خونین به وقوع پیوست ؟ چطور شعار جدایی دین از حکومت در جامعه ی اسلامی جا افتاد مگر مردم حکومت علی ( ع ) را ندیده بودند ؟ منبرهایی که زمانی پذیرای سخنان   گوارای پیامبر ( ص ) و علی( ع ) بود اینک چگونه تاب حرفها و نیرنگهای معاویه و امثالهم را داشت ؟ 

به راستی جز فرهنگ عادی سازی که در جامعه ی اسلامی رواج پیدا کرد چه عاملی دخیل بود ؟ ملتی که حق و عدالت را زمانی با اصرار از علی ( ع ) خواست اینکه چگونه دست به دامان یزید می شود ؟  حقیقت و عدالت در هیچ فرهنگی چه اسلامی و غیر اسلامی در طی چندین سال معنای جدید و متفاوتی به خود نگرفته است که بتوان به این دلیل استناد کرد . به نظر من دلیل چیزی جز جو سازی و تبلیغات منفی نبود . باید دستها پشت پرده را در نظر داشت و تزریق ذره ذره ی فرهنگ مخربی که هدفش جز دور کردن جامعه از اسلام ناب محمدی ( صلوات الله علیه ) نبود . حتی اگر زهر را هرچند قوی و نابود کننده ذره ذره و به تدریج به بدن  انسان وارد کنند تاثیر کشنده اولیه اش را ندارد و بدن کم کم به این زهر عادت می کند !

قصد بازگویی این تاریخ را ندارم که همه از من آن را بهتر و مفصل تر می دانید ، قصد دارم به نتیجه ی دیگری برسم ، قصد زیر سوال بردن حکومت را هم ندارم ، بلکه به نظرم می رسد زمانی حکومت ، خوب ساخته می شود که مردمانی هوشیار و آگاه آن را هدایت کنند ، سکان داران انقلاب و یا هر نهضت عاشورایی در جامعه مردم هستند . تنها مردمانی خود ساخته و فرهیخته از پس این مسئولیت بر می آیند و به رفتارهای اجتماعی و حکومتی معنا می دهند . اما مردمانی سست عقیده و ضعیف و ظاهر بین که فراتر از نوک بینی خودشان چیزی را نمی بینند از پس این مسئولیت خطیر و الهی بر نمی آیند .

چندین سال قبل از دیدن صحنه های ضد ارزشی اخم ها در هم می رفت و حداقل صدایی به نشانه ی اعتراض بالا می رفت و علم امربه معروف و نهی از منکری برپا بود ، تجمل پرستی و پول گرایی ضد ارزش بود اما اینک هرکسی نهایت تلاش و توانش بر این است که به رنگ و نقابی در بیاید که نیست ! دروغ ، دورنگی ، تزویر و بسیاری از رفتارهای غلط جانشان زیباترین و نابترین ارزشهای اسلامی و انسانی می شود بدون اینکه آب از آب تکان بخورد و کسی که بتواند لقمه ی چرب تری برای خود و خانواده اش فراهم کند زرنگ و کار بلد نامیده می شود و شریف ترین انسان ها که نان را به عرق جبین می خورند ساده لوح خوانده می شوند . ارزش هایی مثل حلال و حرام رنگ خود را باخته و همه به فکر پرکردن چنته هایی هستند که هیچ وقت سیراب نمی شوند ! در چنین جامعه ای هیچ وقت مرگ ارزش ها دیده نمی شود و حتی برای آن عزایی هم گرفته نمی شود .

 ارزشهایی مثل حجاب هر روزه بازیچه ی دست افراد می شود و حتی به همین حجاب  هر روز مد و ظاهری داده می شود چنان که اصل و فلسفه ی حجاب که چیزی جز پوشیدگی نیست از برابر چشم ها همچون پرده ای فرو می افتد و همه در این تکاپو هستند که چگونه هم حفظ حجاب کنیم و هم زیبایی ؟ و هر کسی که سواد ریاضی اش چندان هم بالا نباشد به خوبی می داند که جمع نقیضین محال است !

 به راستی چه کسی مقصر اصلی این نوع فرهنگ سازی هاست ؟ چرا همیشه می خواهیم تقصیر را به گردن عوامل خارجی بسپاریم و خیال خود را راحت کنیم و رفع تکلیف ؟ اگر مسلمان واقعی باشیم هزاران یزید هم بیایند و بروند در ایمان ما نباید خللی ایجاد بشود و اصولا این ما هستیم که باید همچون سدی محکم در برابر عوامل یزیدی باید بایستیم و مقاومت کنیم . آیا این تغییرات اساسی در ذائقه ی اجتماع نشانه ی چیزی جز «  ضعف ایمان » ما نیست ؟

خدا نکند روزی برسد که شاهد مرگ همه ی ارزش ها باشیم !

و من الله التوفیق 

 




هاجر زمانی ::: جمعه 86/2/21::: ساعت 10:38 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :5209
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
هاجر زمانی
کلمات زیادی تا به حال تاتی تاتی کرده ام ، با همه شان در کودکستان ذهنم بازی کرده ام . من حتی کودکی ماه را دیده ام ، زمانی که مثل یک فیلسوف کوچک روبه رویم می نشست و درسکوت به خوابهایم گوش می داد . اما حالا کجاست گهواره ی ماه مانندی که لالایی آرامش نشانش را به دلم - رایگان ، هدیه کند ؟
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<